ناهید معتمدی: یکی از راه های ترویج کتاب، نقد و آنالیز است
به گزارش وبلاگ هم نفس به نقل از روابط عمومی انتشارات میچکا، این نویسنده و منتقد کودک و نوجوان در پنجمین روز از نشست این انتشارات -که چهارشنبه دهم آذرماه 1400 در باغ کتاب تهران برگزار شد- دربارۀ راه های دیده شدن یک کتاب اضافه نمود: همه کسانی که با نقد کتاب سر و کار دارند، احتیاج به شناخت و مطالعه بیشتری و آشنایی با نظریه ها و تئوری های جدیدی دارند که با نفس کشیدن ما عوض می شوند. اگر کتابی دیده نمی گردد، یعنی کسانی نیستند که چیزهایی که همه نمی بینند را ببیند. کتاب باید بین بچه ها برود تا دیده بگردد.
این منتقد و مترجم افزود: ما متأسفانه در طول ساعت های مطالعه در آموزش و پرورش کار خلاقه نداریم و از سیستم آموزشی نمی توان چنین انتظاری هم داشت؛ اما این نهادها می توانند در این زمینه راه گشا باشند و کارهای خوب را ببینند. یکی از راه های ترویج کتاب همان نقد و آنالیز است. من در گروه ترجمه شورای کتاب کودک هستم و کتاب های ترجمه هم حرف زیادی برای گفتن دارد. کتاب های زیادی هستند که مفاهیم نهفته بسیاری دارند که احتیاج به ذره بین برای فهم و تماشا دارند. از آن مهم تر، شناخت ادبیات و زبان است. ادبیات و هنر مانند آب هستند که اگر اهل آن باشیم، راه خودش را پیدا می نماید.
این پژوهشگر در ادامه توضیح داد: اوایل انقلاب برای معلمان تحقیقی کردم و کتاب ماکارنکو و ویژگیهای تعلیم و تربیت در داستان پداگوژیکی را با یاری انتشارات پیوند چاپ کردم. در دانشگاه که تدریس می کردم، کار من بیشتر نقد و آنالیز ادبیات و آثار معاصر بود و سعی داشتم کارهای پژوهشی بکنم. در دهه 70 یکی دو کتاب ترجمه کردم که پیروز به چاپ نشدم؛ اما علاقه مند بودم که این کار را انجام بدهم. هرچند خودم را مترجم تمام عیار نمی دانم؛ خودم را فردی می دانم که می خواهد تنوع و چاشنی در کارش داشته باشد. چند کتاب را با انتشارات علمی فرهنگی، مبتکران و میچکا دارم. کارهای من با میچکا ماجراهای بنی، من من هستم، کبوترها را صدا کن و چند کتاب دیگر و البته دو کتاب در حال انتشار هستند.
معتمدی در پاسخ به پرسشی دربارۀ موضوع کتاب من من هستم شرح داد: نویسنده این کتاب ماری لوئیس فیتس
شهرام اقبال زاده: کار ادبیات، توسعه تخیل برای پرورش تفکر است
پاتریک است که دو کتاب دارد. این کتاب را میچکا و کتاب دیگر را نشر علمی فرهنگی کار نموده است. این کتاب، اثر ماندگاری است؛ در عین این که سال ها پیش چاپ شده است؛ اما همین طور که زمان جلو می رود، تصاویر هستند که سخن می گویند. جمله ای هست که می گوید: من کتاب هستم؛ با من حرف بزن. دو دختر در این کتاب با ما حرف می زنند. آنها دو طرف رودخانه هستند و با تصویر آنچه در فکرشان است و حس می نمایند، بیان می گردد. آنها خودشان را مالک طبیعت می دانند و در نتیجه همین احساس مالکیت است که انسان دست به تخریب طبیعت می زند.معتمدی ضمن تبیین این موضوع که ما در تصاویر این کتاب سفیدخوانی و شکاف خلاقه داریم، اضافه نمود: جای جای این خطوط و تصاویر طبیعت و کلماتی که در کتاب نوشته شده، جای تأمل دارد و مخاطب باید توجه کند و آنها را بخواند تا به معنای آنها پی ببرد. مخاطب این کتاب درباره تصاویر و متن و سرانجام باز کتاب به سلیقه فکر خودش یک برداشت داشته باشد. شنیدم که می گویند این کتاب با گروه سنی معین شده همخوانی ندارد و درک آن برای بچه ها سخت است؛ ولی به نظر من این طور نیست. اشکالی ندارد وقتی کودک اثری را می خواند و به قول خانم میرهادی آن را متوجه نگردد؛ اما آن را دوست داشته باشد و در فکرش بماند، چون در بزرگسالی به دنبالش خواهد رفت. این کتاب از لحاظ تصویر و متن کتابی چالش برانگیز است و احتیاج به خواندن چندین باره دارد و هربار برداشتی تازه دربردارد.
شهرام اقبال زاده، پژوهشگر و منتقد نیز در بخش دیگری از این نشست دربارۀ کتاب من من هستم اثر ناهید معتمدی گفت: من گفتنِ بچه ها با خودمداری بزرگسالان، نوعی ارجاعات بینامتنی است. یک سنی هست که ژان پیاژه به آن خودمداری بچه هاه می گوید. نوۀ کوچک من در چنین سنی است که هرچه می بیند، می گوید این برای من است. یعنی او دارد خودش را شناسایی می نماید و می گوید من هم هستم و مرا ببینید؛ مانند نام همین کتاب. در این کتاب تصاویر جالبی هست. تصویر اول یک آسمان باز و آبی و پرندگان است. یک صفحه است که دنیا بدون انسان هم موجودیت دارد. یک صفحه دیگر نوجوان داستان را نشان می دهد که فریاد می زند و در پیوند با زمینه به ما می گوید، من هم هستم. در تصاویر ما سیم خاردار را می بینیم که مرزبندی هم را نشان می دهد. این کتاب تصاویری برای فکرکردن خلاقه دارد و این مهم به عهده مربیان و مروجان
شهلا انتظاریان: کتاب در جامعۀ ما آن طور که باید، راه خودش را پیدا نمی نماید
است که زانو بزنند و هم قد بچه بشوند و دست او را بگیرند و پله پله بالا ببرند. کار ادبیات همین است؛ توسعه تخیل برای پرورش تفکر.شهلا انتظاریان، مترجم کتاب های کودک و نوجوان نیز در این نشست با اشاره به چاپ خوب کتاب من من هستم اظهار داشت: بعضی ناشران کتاب تصویری را خوب چاپ نمی نمایند و میچکا کیفیت تصاویر را خوب درآورده است. کتاب تصویری باید مجذوب کنندهیت خود را داشته باشند. این انتقاد را حتی به کانون پرورش فکری هم دارم. ما اغلب متأثر می شویم که چرا بچه ها نباید از کتاب خوب برخوردار باشند. این کتاب گروه سنی ندارد و همان قدر که تصاویر برای بچه مجذوب کننده است، مفاهیم فلسفی آن برای بزرگترها هم جالب خواهد بود. این کتاب به نظر من کتاب صلح است و توجه به محیط زیست هم از پایه های صلح است که در این کتاب به خوبی نشان داده شده است.
انتظاریان با تأکید بر دلایل دیده نشدن یک کتاب در جامعه یادآور شد: متأسفانه در جامعه ما کتاب آن طور که باید راه خودش را پیدا نمی نماید. زمانی کتاب ماه کودک و نوجوان در این زمینه فعال بود و کارشناسان کتاب های خوب را به وسیله نقدها می تماشاد؛ اما الان نیست. داوری هایی که در لاک پشت پرنده یا شورای کتاب کودک هست، می تواند یاری کند؛ اما آن طور که باید، باعث دیده شدن کتاب و فروش آن نمی گردد. من کتاب هایی داشتم که برگزیده کانون شده اند؛ ولی به چاپ دوم نرسیده اند. این اِشکال بزرگی است که برگزیده بزرگترین نهاد ادبیات کودک در ایران حمایت نمی گردد. اگر این کتاب حتی به کتابخانه کانون در سراسر ایران ارسال می شد، این اتفاق نمی افتاد. وقتی کتاب چاپ می گردد و از ویترین پاک می گردد و در کتابخانه ها نیست، چطور باید دیده گردد؟
انتظاریان با تأکید بر این موضوع که ناشر در توزیع درست و دیده شدن کتاب نقش مهمی دارد، اضافه نمود: در کیوسک های روزنامه فروشی کتاب هایی هست که ما آنها را اصلاً قبول نداریم؛ اما چون در ویترین هستند و بچه ها می بینند، پدر و مادر آن را می خرد. به نظر من راه درست در توزیع درست است. اگر دغدغۀ رساندن کتاب خوب به مخاطب باشد، کتاب حتماً دیده می گردد. در این ایام کرونا من یک نکته دیدم که فعال شدن افراد در رسانه های اجتماعی است. من دیدم کتاب هایی در این شرایط خوانده شد و در رسانه های اجتماعی به اشتراک گذاشته شد که اتفاق خوبی بود.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران